مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
در دلم امشب پُر از شور و نواست گه مدیـنه میرود گه کـربلاست امشـب از جـام ولا پُـر گـشـتهام قـطـره بـودم با ولا کُـر گـشـتهام در سر آمد شـور و حال دیگری در دلـم افـتـاده شــور حــیــدری من مدد گـیـرم ز آل مـصـطـفـی مـیروم تـا عـرش پـاک کـبـریـا رفـت بـالا ایـن دلـم تـا سـوخـتـم چـشـم بـر بـیـت ولایـت دوخـتـم دیدم آنجا شور و غوغایی بپاست عـرصۀ جـولان پـاکان خـداست پُـر شده عـالـم ز شادی و شعـف خـنـده زن اُمُّ البـنـین، شاه نجـف کودکی چون گل در آغوش علیست زین سبب دنیا پُر از نور جلیست غـرق شـادی حضرت اُمُّ البـنـین میزنـد لبـخـنـد امـیـرالـمـؤمنـین آمـده جــبــریـل بـا خـیـل مـلـک آیـنـه گـردان شده چـرخ و فـلک حور و غلمان دسته گل در دستشان گـشته این کودک تـمام هستـشان این نـدا پُر کـرده هر جای زمین آمـده جــان امـیــرالــمــؤمـنــیـن عـاشـقـان عـطـر گـل یـاس آمده شــادمــان بـاشـیـد عـبــاس آمـده آمـده زیـنـت فـضـای مـشـرقـیـن یار و هـمسـنگر به مولانا حسین نـور چـشـم خـامـس آل عـباسـت جـعـفـر طـیـار دشـت کـربلاست روح ایـثـار و وفـا از ره رسـیـد منشاء عشق و صفا از ره رسید او وفـا را بـا وفـا شـرمـنده کرد او فـتـوّت را دوبـاره زنـده کـرد در شجاعت ذوالفقار حیدری است سیرت و خُلق نکویش کوثری است مرتضایی عـلم عـباس عـلی ست مجـتـبـایی حـلم عـباس عـلی ست فـاطـمی، خُـلق و خـصال او بود هـاشـمـی طـلـعـت جـمال او بود بر بـنی هـاشـم بود نـور دو عـین جـان زینب، هـستی مـولا حسین دوست و دشمن صدایش میزنند بوسهها بر خاک پـایش میزنـند در گـرفـتاری به او پُـل میزنند بـر دو دسـت او تـوسّل میزنـند عیسوی و موسوی مفتون اوست شیعـگـی ما بدان مـدیـون اوست شیعـیان مـرتضی را مـقـتـداست نام عـباس علی مشکـل گـشاست دردمـنـدان جـهـان را او دواست هر که آید سوی او حاجت رواست دستگـیر این جهان و آن سراست بـاب حـاجـات تـمـام انـبـیــاسـت ما هـمه مـست می از جام تـوأیم مـا اسـیـــر دانـــه و دام تــوأیــم مـا هـمه درمـانـده و بـیـچـارهایم در پـی درمـان درد و چــارهایـم مـا گـدایــان سـر کــوی تــوأیــم دست خـالـی بـر در کـوی تـوأیم گـر نگـاهـی از ره احـسان کـنی درد بـیدرمـان ما درمـان کـنـی بـا نـگـاه تـو در عـالـم شـیـعـهام در دو دنـیــا بـا ولایـت بـیـمـهام نوکر پـیـر تو هـستم من( رضا) دستگـیـری کن ز من روز جـزا |